خدایا برکدامین دربکوبم.....
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...
"مهربان خدایم دوستت دارم"...
نظرات شما عزیزان:
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود
هرچه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ، دست به سر نمیشود ؟
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !
گفتا برو کصافت !
گفتم که ماه من شو
گفتا با این قیافت ؟
کلا آدم بی شعوری بود
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:ممنونم.
.gif)
فرستادم براش... حالا کو تا ایمیلشو ببینه !
پاسخ:میبینه عزیز دلم...
و نه نژاد ،
تنها چیزی که باقی خواهد ماند
انسانیت است...
زیر باران گفت
زیر باران شنید
جمله های خیس از یاد نمی روند ...
نبرد برای خود بودن است...
اما اگر درد و محنت دیگران را احساس کردی ، انسانی ...
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد،
دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
سهراب سپهری
زندگی اگر آسان بود با گریه شروع نمیشد
زنجیره ای از آغازهاست…
تا به رویاهایمان رنگ واقعیت ببخشیم.
امیدوارم تمامی آغازهای تو،
از نیزه های آفتاب پر فروغ گردند.
و تمامی رویاهای تو،
گرمی پیروزی را نوید دهند
وروزها را خاکسترمی کنند
ومن درگرد وغباراین ثانیه ها می دوم...
به دنبال چه نمی دانم؟؟؟
هراسانم ازآنکه فصل ها پوست بیندازندومن هنوزدرکالبد خویش بمانم
شاید خیالی است بس بیهوده که رسیده باشم
به آنچه خواسته ام
به آنچه که باید می رسیدم
وبه آنچه که لیاقت رسیدن به آن راداشته ام
تشنه لبم،
دروغ است اگربگویم به جرعه ای بیش نیازمندنیستم
دریا می خواهم.....
به وسعت آفاق!
به وسعت دریا!!!
کاشانه ی من ز دوریت ویرانه
دیوانه گیم سر مگویی دارد
گویم به تــــو من ز عشق خود جانانه
بی خــود ز خــود و حال و هوایــی دارم
بر سر بکشم دو جرعـه ای پیمانه
مجنون شدنم شهره ی عامی دارد
چــون مست شوم ز بــویت ای ریــحانه
با مست شدنم هــم هــمه ای شد بر پا
گویا که شــدم به سان یک بیگانه
هرگز نبود کار جهان وفق کام ما
ما در پیاله ظلمت نَفس دیده ایم و بس
ای بی خبر ز غصه و اندوه مدام ما
گفتی نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ما منسیان مرده ایم ، کجا ماند دوام ما
چندان به عهد آدم کذاب امید مدار
چون ریشخند زند هردم بر خرام ما
ای باد گر به کوی حافظ رهت رسید
زنهار عرضه دار بر او این پیام ما
گو نام ما ز یاد برده اند چُنین
گویی از ابتدا به دفتر حق نبود نام ما
ما عاشقان شعر و غزلخوان عاشقی
مردیم آن زمان که گرفت عشق زمام ما
ترسم خدا روز جزا گوید این چِنین
که عشق از روز ازل بود حرام ما
کاتب ز چشمۀ اشکت تو خون فشان
شاید که مرگ پاره کند بند دام ما
تقدیر اسود و این روزگار دون
حتماً به غم سرشته خداوند ، قوام ما
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه عقاب همیشه تنهاســــــــــت
آره اینجوریاست!
.
.
.الکی مثلا دارم به خودم دلداری میدم.
.gif)
.gif)
.gif)
زاغ عصبانی شدوگفت:بی تربیت!خجالت بکش اون موقع من کلاس اول بودم،حالا شوهر دارم!!!!
.gif)
.gif)
.gif)
کوچه به کوچه
رویا به رویا
در انتهای کوچه باغ به جای خالیت میرسم …
چه سخت است حضور عطر تو میان برگ های پاییز زده !
تکـﺜﯿﺮ ﺗــــــﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ...
ﯾﻌﻨــــــﯽ ..
ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ
ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .....
که باید بهشون گفت
عزیزم درسته ایران جنگل زیاد داره,
اما شما داری تو شهر زندگی میکنی.
یا برگرد پیش دوستات یا آدم باش خواهشا!
از محال بـودن آرزوهایت سخن می گویند...

♻روزایِ خوبَمَم کِه بُردَم اَز یاد
بازَم خَط بِه خَط مینویسَم اَز دردام
شایَد دارَم گُم میشَم میونِه حَرفام
دلم میخواست: دنیا خانه مهر و محبت بود
دلم میخواست: مردم در همه احوال با هم آشتی بودند
طمع در مال یکدیگر نمی بستند
مرادِ خویش را در نامرادی های یکدیگر نمی جستند
ازین خون ریختن ها، فتنه ها، پرهیز می کردند
چو کفتاران خون آشام، کمتر چنگ و دندان تیز می کردند!
چه شیرین است وقتی سینه ها از مهر آکنده است
چه شیرین است وقتی آفتاب دوستی در آسمان دهر تابنده است
چه شیرین است وقتی زندگی خالی ز نیرنگ است
دلم میخواست: دست مرگ را از دامن امید ما، کوتاه می کردند...
چون خیلی وقتا
ببخشید کار چسب زخمو نمیکنه !
محبوب دل نشود،
ولی عزیزی که دل برگزیند بی گمان نور چشم خواهد شد...
مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست
عشق گاهی ...
کیمیای زندگیست
عشق در گل راز ناپژمردگیست
عشق گاهی ...
هجرت از من تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن
عشق گاهی ...
بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد
عشق گاهی ...
نغمه ای در گوش شب
عادتی شیرین به نجوای دو لب
عشق گاهی ...
می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام
عشق گاهی ...
سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر ... افسانه ای
عشق گاهی ...
یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز شب بو ، اطلسی
عشق گاهی ...
هم حکایت می کند
از جدایی ... ها شکایت می کند
اگرحقیقت است بیامن شکسته ام بی سنگ
مراتوساده بکش باتمام سادگی ام
وتلخ تلخ و تکیده ولی کمی پررنگ..
مرابه رنگ روشن صدالتماس تیره بکش
کنارکوچه بن بست وخالی ازآهنگ..
اگرتو معنی پرپر زدن ندانستی...
پرنده ای بکش ویک قفس ولی دل تنگ
قرارهردوی مابرمدار ماندن بود..
ببین که بی قرارتوام هنوز بی نیرنگ
مراتوخسته بکش, پاره کن شکسته بکش
شکسته ازدل سنگی وخسته از دل تنگ...
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
ای بسا در که به نوک مژهات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری میآشفت
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
همیشه حق با قلب توست .
چرا که ذهن توسط جامعه بنا می شود.
ذهن ، حاصل تعلیم و تربیت جامعه است.
جامعه ، ساختار ذهن را به میل خودش شکل می دهد .
ذهن ، هدیه ی زندگی نیست .
اما قلب ، بکر است.
هدیه ی آفرینش است .
از ازل پاک بوده و تا ابد ، پاک و پاکیزه خواهد ماند...
که مرا پشت دریاها می برد
دیشب که
جای قرص هایم
شعر خورده بودم
سلامتی همه مادرای خوبمون
.gif)

آخرش باید بشینن برفک تماشا کنن !
من دیگر تاب دردهای بزرگتر را ندارم.
کاش تمام غصه ام ترس از قهر کردن مادرم بود.
کاش . .
راه که بي راه بشه ، غريبه ميشه راه بلد !
از يقين گفتي برايم،پاک بي باور شدم.....
ساده گفتي باورم کن ! با تو مي مانم ولي....
رفتي و در شعر تو خط خورده اي ديگر شدم....
باز هم در وحشت بي انتهاي فاصله....
با هجوم تلخ شب تا صبح همبستر شدم.....
در ميان شعله ناباوري ها سوختم....
سوختم در لحظه هاي بي تو،خاکستر شدم....
گفته بودي اولين بيت غزل هاي مني....
حيف رفتي و دوباره مصرع آخر شدم....

که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
☜▧مــــــــرد که باشے▧☞
◆†◆جــــــــــلوے آینه با مرد طرفے◆†◆
⇜◐نه با یه عـــــوضے◐⇝
بـیــن خـــودمــــان بـــآشـــد...
گــــآهـــی دلــــمــ میــــخـــواهــــد
دل تــــو هـــــمـ برایـــم تــنـــگـــــ شـــود...
.gif)
خـــــــیــــــــ ـــــلـــــیـــــ...
فقطـــــ میتــــــونمــــــ ـــ بگــــمـــــ:خـــــ ـــدایــــــــــا!!!!
خـــــــودتــــ ـــ از آشـــــوبــــ ــیــــ کــــــ تــــو دلـــمـــ ــــه خـــــبــــر داریـــ ــــــ
پـــــ ـــس کــمــکـــمــ کنــــ ــــ..
.gif)
+چـِرا؟!
-نِمےدونَمـ
... حِسـ مےکُنَمـ یِہـ سِرے چیزا اینجـا گیر کَردَنـ
+چیـــا؟!
یِہـ سِرے خاطِرِھ...چَند تا حَرفـ☺️...یِہـ عـــالَمِہـ حِسـ و یِہـ آدَمــ
___----___----___----__
❌ یهو غیبش میزنه❌
✔بدون یجا دیگه حضورشو اعلام کرده✔
➖ وقتی برگشتو سرد بود➖
➕شک نکن با طرف گرم گرفته➕
✌
✌ توهمون لحظه اکه گفت وای عشقم ببخشید نتم قط شد
↹ﭘَـﺲْ ﻧِﻤﻴﺘﻮﻧَﻢ ﺩُﻧﻴــﺎ ﺭﻭ ﺳَﺨﺖْ ﻧَﮕﻴﺮَﻡْ↹
⇎ﺷِﮑْﻞِ ﻳـﻪ ﺷَﺒَﮑﻪ ی ﺑَﺮﻓَـﮑﻴَﻢْ⇔
⇄ﺷِﮑْﻞِ ﻳﻪ ﮐـﺎﻏَﺬِ ﺧَﻂ ﺧَـﻄﻴَﻢْ⇄
⇅ﻳــﻪ ﺗَﺼـﻮﻳﺮِ ﻋَﺠﻴـﺐُ ﺿَـﺮﺏ ﺩَﺭﻳَﻢ⇅
⇑⇓ﭘﺎﻳﻴﺰَﻡُ،ﺑَـﻬﺎﺭِ ﭘَـﺲ ﺯَﻣﻴــﻨَﻢ⇑⇓
که میگردم ولی زلفِ پریشانی نمیبینم ..!
خدایا عشق ، درمانی بهغیر از مرگ میخواهد ...
که من میمیرم از این درد و درمانی نمیبینم ..!؟
"فاضل نظری"
جز متاع دل در آن بازار نیست
خار وگل باهم دو یار ویک دلند
زانکه بی برگی بدانجا عار نیست
دور دور آنجا که مجلس بی ریاست
گل به صد ناز اندر آغوش صباست
ابر اگر اشکی ببارد گاه گاه
آن ز شوق است از غم یار نیست
آشنایی دارم آنجا وز جهان
هرکه را بینم جز او نا آشناست
خواندنم را پاسخ او آورد وبس
گرچه از دیدار من دایم جداست..
بزن بارون که دلگیرم دارم این گوشه می میرم ...
بزن بارون که دلگیرم دیگه آروم نمی گیرم ...
حالا که خسته و تنهام حالا که که اون دیگه رفته ...
میفهمم تازه این دردو چقدر تنها شدن سخته ...
بزن بارون که عشق اون هنوز توی نفسهامه ...
دلیل عشق پاک من غرور سرد اشکامه ...
ببار شاید که برگرده تو قلبی که پر از درده ...
ببین از وقتی اون رفته چقدر دستای من سرده ...
ببار شاید که برگرده تو قلبی که پر از درده ...
ببین از وقتی که اون رفته چقدر دستای من سرده
✍ مَجـــــــــازی و واستـــــــون میڪُنَــــــم بَرزَخ✖ツ
✔یِہ آٰمْیْن مَشتےْ بِگْیْد ✔
★خُدْاٰیْاٰ قَسَمِت میْدَمْ ★
نَزاٰرے عَروسْےِ کَسْے
عَزاٰےِ دِلْ کَسِ دْیْگِھ بشه ⚜
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را امّا
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز این ها نیست
محمد علی بهمنی
برچسبها: